بزرگترین دلیل موفقیت استارتآپها
بسیاری بر این باورند استارتآپها یا شرکتهای نوپا و نوبنیان شرکتهایی هستند که با ایدهای خلاقانه و انقلابی پا به عرصه حوزه فناوری اطلاعات گذاشتند و محصول یا سرویسی را پدید میآورند که پس از آن زندگی بدون سرویس ارائه شده غیرممکن خواهد شد.
بیل گراس نیز جزء همین افراد است، ولی بسیار تخصصیتر و واقعگرایانهتر به این موضوع پرداخته و با وجود آنکه استارتآپها را محلی برای بهتر ساختن دنیا میداند، راجع به اشتباهاتی که به شکست یک ایده خوب منجر میشود، هشدار میدهد. وی که تاکنون بیش از صد شرکت فناورانه ایجاد کرده، معتقد است در کنار یک ایده خوب، برنامه اجرایی عالی و یک گروه همدل، زمانبندی امری حیاتی است که بدون در نظر گرفتن آن هر ایده خارقالعادهای سرنوشتی جز شکست نخواهد داشت.
شناسنامه سخنرانی
سخنران: بیل گراس
مدت زمان سخنرانی: 6 دقیقه و 40 ثانیه
تاریخ سخنرانی: مارس 2015
کلیدواژه جستوجو: Single biggest reason
کنفرانس: TED 2015
بسیار خوشحالم که برخی یافتههایم درباره آنچه برخی شرکتها را بیشتر از سایرین به توفیق میرساند و همچنین مهمترین شاخصهایی را که در توفیق یک شرکت نوپا اهمیت دارد، با شما به اشتراک میگذارم. من بر این باورم که ساختار یک شرکت نوبنیان یکی از عالیترین اشکال موجود برای تبدیل دنیا به جایی بهتر است.
اگر شما گروهی از مردم با انگیزههای درست و مشابه را در یک استارتآپ کنار هم قرار دهید، میتوانید پتانسیل انسانی را به گونهای که هرگز تا پیش از آن ممکن نبوده است، شکوفا کنید. میتوانید با آنها به چیزهایی باورناپذیر دست بیابید.
اگر سازماندهی یک شرکت نوبنیان تا این اندازه خارقالعاده است، چرا بسیاری از آنها شکست میخورند؟ این همان چیزی است که من به دنبال یافتن آن هستم.
من دنبال یافتن چیزی هستم که واقعاً در موفقیت یک شرکت نوبنیان تأثیرگذار است و مایلم تا این شاخص را بهصورت نظاممند و به دور از هر گونه دریافت غریزی یا بینش نادرستی که نتیجه سالها کار در شرکتهای مختلف است، به دست آورم.
من از آن جهت به دنبال دانستن این موضوع هستم که خودم کسبوکارهای مختلفی را از دوازده سالگی و با فروش آبنبات در ایستگاه اتوبوس مدرسه و پس از آن فروش دستگاههای خورشیدی در دبیرستان و فروش بلندگو در کالج داشتهام. زمانی که از کالج فارغالتحصیل شدم، شرکتهای نرمافزاری و بیست سال قبل Idealab را راهاندازی و در طی این مدت بیش از صد شرکت تأسیس کردم که بسیاری موفق و بسیاری شکستهای بزرگی بودند و از شکستها درسهای بزرگی گرفتهام.
من به جستوجو در میان شاخصهایی پرداختم که به موفقیت یا شکست شرکتها منجر شده بودند. بنابراین، به این پنج عامل نگاه کردم؛ نخست، ایده. من تا پیش از این اعتقاد داشتم که ایده همه چیز است. من نام شرکت خود را Idealab گذاشتم تا نشان دهم چقدر برای لحظهای که یک ایده به ذهن متبادر میشود، ارزش قایل هستم. اما بهمرور به این نتیجه رسیدم که شاید گروه، روش اجرا و تطابقپذیری حتی از ایده نیز مهمتر هستند. من هیچوقت فکر نمیکردم روی صحنه تد نقل قولی از مایک تایسون بیاورم، ولی او یک بار گفته بود: «همه برنامه دارند تا وقتی یک مشت به صورتشان میخورد.» فکر میکنم این جمله برای کسبوکار نیز درست است.
یک نکته بسیار مهم در برنامه اجرا، تطابقپذیری گروه در زمانی است که مشتی از مشتری میخورند. مشتری یک واقعیت تمام عیار است. این همان دلیلی است که من به این نتیجه رسیدم که شاید گروه مهمترین شاخص باشد. سپس، شروع به بررسی مدل کسبوکار کردم. آیا شرکت مسیری بسیار روشن برای کسب درآمد از مشتری دارد؟ این فکر بهسرعت به مهمترین شاخص در ذهن من برای موفقیت بدل شد. پس از آن، به موضوع سرمایهگذاری اندیشیدم. گاهی شرکتها حجم بسیار زیادی سرمایه جذب میکنند. شاید این مهمترین شاخص موفقیت باشد.
صدالبته، زمانبندی. آیا دنیا برای ورود این ایده آماده است؟ آیا زود نیست و شما جلوتر از دنیا نیستید و دنیا به آموزش نیاز ندارد؟ آیا این درست است؟ یا خیلی دیر شده است و تعداد بسیار زیادی رقیب وجود دارد؟ من سعی کردم تا به این پنج شاخص در میان تمام شرکتها به دقت بنگرم و به جستوجو در میان صد شرکت متولد شده از Ideable و صد شرکت دیگر که ارتباطی به ما نداشت بپردازم و تلاش کنم تا به نتیجهای علمی درباره آن دست یابم.
نخست، شرکتهای Ideable، پنج شرکت برترCitysearch ،CarsDirect ،GoTo ،NetZero و Tickets.com را که به موفقیتهای چندمیلیارد دلاری دست یافته بودند، مورد ارزیابی قرار دادم. پس از آن، پنج شرکت آخر Z.com ،Insider Pages ،MyLife ،Desktop Factory و Peoplelink را که همه ما امید بسیاری به موفقیت آنها داشتیم ولی موفق نشدند، بررسی کردم. سپس، تلاش کردم تا به هریک از این شرکتها برای هریک از شاخصهای فوق نمرهای را بدهم که احساس میکردم درست است. سپس، برای نمونههای دیگر به شرکتهایی نگاه کردم که بیاندازه موفق هستند؛ شرکتهایی مانند Uber، اینستاگرام، Airbnb و لینکدین. برخی شکستخوردهها Webvan ،Kozmo ،Pets.com ،Flooz و Friendster هستند.
شرکتهای پایین جدول همگی سرمایهگذاریهای فراوانی داشتند، ولی حتی در برخی موارد مدلهای کسبوکار موفق نشدند. من سعی کردم تمام شاخصها را درباره دلایل موفقیت و شکست این شرکتها بررسی کنم و نتیجه نهایی من را بهشدت شگفتزده کرد. نخستین دلیل موفقیت زمانبندی بود. زمانبندی در موفقیت و شکست 42 درصد نقش داشته است. گروه و نقشه اجرا مقام دوم را به خود اختصاص دادند و متفاوت و منحصر بهفرد بودن ایده در جایگاه سوم قرار گرفت. موضوع مهم این است که این نتایج قطعی نیست و نمیتوان گفت که ایده موضوع مهمی نیست، ولی آنچه من را بهشدت غافلگیر کرد، این موضوع بود که مهمترین شاخص نیست.
البته گاهی نیز وقتی زمانبندی رعایت شود، موضوع مهمتری خواهد بود.
دو مورد آخر یعنی مدل کسبوکار و جذب سرمایه تاحدی برای من ملموس بود. من فکر میکنم منطقی است مدل کسبوکار تا این اندازه پایین باشد؛ زیرا میتوانید بدون یک مدل کسبوکار شروع کنید و پس از آنکه مشتری چیزی را که شما میپسندید خواست، یک مدل کسبوکار بیافزایید.